به گزارش پایگاه تحلیلی خبری بانک و صنعت، کامیار شفیعی در رویدادی که در دومین روز نمایشگاه و در حاشیه جشنوارههای استارتاپی برگزار شد، سخن میگفت.
پیمان مولوی دبیرکل انجمن اقتصاددانان ایران و بنیانگذار موسسه آکادمی تامین مالی و سرمایهگذاری مولوی، دبیر علمی این رویداد بود. محمدرضا ازلیصفت همبنیانگذار رسانه استارتاپی تکراسا و هادی فرنود موسس و مدیر ارشد رویداد جاده ابریشم نیز در این پنل حضور داشتند.
ITE 2018، به همت مرکز فابا، 22 تا 24 آبان سال جاری در محل دائمی نمایشگاههای شهرداری تهران، واقع در بوستان گفتوگو برگزار شد.
در ادامه، متن سخنان شفیعی را در پنل آسیبشناسی جریان استارتاپی ایران میخوانید.
اهمیت تعیین مقصد آرمانی
در بحث استراتژی یکی از نخستین مواردی که باید به آن پرداخته شود تعیین مقصد آرمانی است. استارتاپها باید فلسفه فعالیت در حوزهای را که وارد آن شدهاند و اندازه بازار را بشناسند. متاسفانه بسیاری از فعالان استارتاپی در کشور شناختی از اندازه بازار ندارند و مقصد آرمانی خود را نیز از ابتدای کار مشخص نکردهاند؛ در حالی که این دو مورد در تعیین استراتژی کسب و کار اهمیت زیادی دارند.
برندهای معروف دنیا در هر صنعتی هدفگذاری خود را بر اساس مفاهیم مختلفی انجام میدهند؛ برای مثال خودروسازان بزرگ بینالمللی، ممکن است امنیت، آسایش خانوادگی یا سرعت را مد نظر قرار دهند. انتخاب هر یک از این نقاط هدف، بر اساس مقصد آرمانی آنها صورت میگیرد.
دانش فنی کافی نیست
استارتاپها در ایران معمولا با تکیه صرف بر دانش فنی شکل میگیرند اما این مورد به تنهایی کافی نیست و صاحبان ایده باید ابتدا مطالعات لازم را انجام دهند که مشخص شود آیا نیاز به یک محصول یا خدمت در بازار وجود دارد یا خیر.
استارتاپها باید فلسفه وجودی، ماموریت و رسالت نهایی خود را مشخص کرده و بر مبنای آن حرکت کنند. گروههای استارتاپی بزرگ در دنیا، نیازها و چالشهای واقعی را میبینند و برای آنها راهکار ارائه میکنند. به عنوان مثال، شرکت تسلا به دلیل چالشهایی مانند گرمایش زمین و آلودگی هوا فعالیت خود را در حوزه تولید خودروی برقی آغاز کرد.
ورود بدون مطالعه به بازار و افزایش احتمال شکست
در صورتی که شخصی بدون آگاهی از اندازه بازار یا قوانین یک حوزه، صرفا بر اساس یک خواست شخصی و بدون مطالعه کافی و جمعآوری یافتههای دقیق، وارد بازار شود؛ احتمال شکست وی زیاد است. اما فردی که به دنبال مطالعه، نیاز گروهی از افراد جامعه را بشناسد، در ادامه میتواند طرحی برای پاسخگویی به آن نیاز را پیادهسازی کند. در این صورت، کسب و کار او حداقل به اندازه همان گروه، بازار خواهد داشت.
استارتاپی قادر است مسیر خود را مشخص کند که فلسفه وجودی مشخصی داشته باشد. فعالان این حوزه باید بدانند برای چه قشری و با چه هدفی کار میکنند؛ برای مثال آیا اصل برای آنها اعتماد، قیمت یا سرعت خدمات است. امکان دارد در هر یک از این حالتها مسیر و استراتژی استارتاپ متفاوت باشد.