به گزارش پایگاه تحلیلی خبری بانک و صنعت ، ایران کشوری سرشار از منابع غنی طبیعی و استعدادهای بسیار است و همانگونه که میدانید زمانی مهد علم و دانش بوده است ولی متاسفانه با وجود این همه نعمتهای خدادادی و استعدادهای فراوان، امروز در زمره کشورهای در حال توسعه محسوب میشود و شاید بتوان گفت تا دستیابی به تکنولوژیهای برتر در زمینههای مختلف راه زیادی پیشرودارد و آنچه مسلم است اینکه برای پیشرفت در حوزههای مختلف اقتصادی نیاز به ابزار کارآمد احساسمیشود ولی در این میان مشکلی وجود دارد که در تبادل تکنولوژی و سرمایهگذاری محدودیتهای بسیاری برای کشور ما ایجاد شده است. ایران هنوزنتوانسته از امکانات غولهای تکنولوژی جهان استفاده کند؛ با این وجود در حال حاضر تعداد قابل توجهی از شرکتهای فناوری پیشرفته کوچک و خصوصی در کشور فعالیت دارند که توانستهاند با ارتقای سطح دانش پرسنلی خود، ارتباطات لازم با شرکتهای همکار خود را در سطح جهانی برقرار و قراردادهایی را منعقد کنند که نکته مثبتی محسوب میشود. همانگونه که میدانید، کشور ما منابع وسیعی از نفت و گاز دارد؛ با این وجود باید تلاش شود تا وابستگی بیش از اندازه اقتصاد کشور از روی این منابع برداشته و به بخشهای دیگر توجه ویژه شود. راههای مختلفی برای توسعه علم و فناوری در کشورها وجود دارند، از جمله این روشها که در کشور ما نیز به کار گرفته شده، استفاده از شرکتهای دانشبنیان در بخشخصوصی است که رشد بسیار خوبی را نیز تجربه کردهاند ولی دوباره نیاز به گسترش بیشتر فعالیتها در این حوزه و پیشرفت احساس میشود. برای این کار باید سرمایه گذاری در شرکتهای کوچک و متوسط انجام گیرد و تامین مالی بیشتر و زیرساختها در حوزه ICT و حمل ونقل نیز ارتقا پیدا کند، همچنین از ظرفیتهای حوزه تجارت الکترونیک به خوبی استفاده شود. از آنجایی که ایران دارای نیروی انسانی گسترده و کارآمدی است که به دلیل مشکلات اقتصادی موجود نتوانستهاند توان و استعداد خود را در بخشهای مورد نیاز در کشور به کار ببندند، باید تلاش کرد تا نقش بخش خصوصی در اقتصاد کشور تقویت شود که این امر درپی ارتباط شرکتها و صنایع بالغ با شرکتهای دانش بنیان نوپا مهیا میشود. همچنین در این زمینه باید به بحث نوسازی زیرساختها نیز توجه کرد؛ چراکه وجود زیرساختهای فرسوده در بسیاری از کشورها مشاهدهمیشود اما آنچه اهمیت دارد، نوسازی زیرساخت دیجیتال و فناوری اطلاعات است. خوشبختانه کارکردهای فناوری اطلاعات در بخشهای اقتصادی در دو دهه اخیر، تفاوتهای بسیاری پیدا کرده است. یکی از این بخشها، صنعت بانکداری در کشور ماست که لزوم پیشرفت تکنولوژیهای جدید و فناوری در آن به شدت احساس میشود. امروز دیگر فناوری اطلاعات به عنوان یک ابزار و یا تسهیل کننده سایر عملیات و فرآیندها به شمار نمیرود بلکه فناوری اطلاعات موتور محرکه همه بخشها تلقیمیشود. در واقع میتوان گفت امروزه فناوری اطلاعات در بانکها نقش بسیار اساسی ایفا میکند؛ به گونهای که برخی کارشناسان معتقدند شاید فناوری تنها بخشی باشد که بتواند نجاتبخش سیستم بانکی کشور از شکل سنتی آن باشد. درخصوص صنعت بانکداری و ضرورت پیشرفت فناوری در این صنعت با «محمدمرادبیات» مدیرعامل مرکز فرهنگسازی و آموزش بانکداری الکترونیک (فابا) گفتو گویی ترتیب دادیم. بیات از نگرش جدیدی در نظام بانکی کشور که مبتنی بر فناوری است، برایمان میگوید و معتقد است در دنیای امروز بانکداری بدوندرنظرگرفتن مقوله فناوری امکانپذیر نیست. مشروح گفتوگو با این کارشناس ارشد بانکی را در ادامه میخوانید:
ارزیابی شما از شیوه بانکداری و وضعیت نظام بانکی در کشور چگونه است؟ فکر میکنید ضرورت ایجاد تحول در صنعت بانکی ایران تا چه حد است؟
باید به مشکلات و مسائل نظام بانکی ایران از دیدگاهی نو نگریست؛ از دیدگاه من به مشکلات نظام بانکی میتوان از زاویه فناوری نگاه کرد زیرا موضوع بانکداری در حال حاضر بدون توجه به مقوله فناوری قابل انجام نیست. چه بسا در آینده به دلیل روندهای موثر فناورانهای که در دنیا شکل گرفته است، در این حوزه شاهد تغییرات گستردهای باشیم. به تعبیر بسیاری از بزرگان و متخصصان این حوزه، ممکن است در آینده بانک به معنای امروزی وجود نداشته باشد، در حالی که بانکداری همیشه وجود خواهد داشت؛ یعنی دوران بانک در هیات ساختمانها و شعب فعلی و شکل و شمایلی که مردم در حال حاضر مشاهده میکنند، به دلیل گسترش فناوریهای جدید به سر آمده است و باید به سمت دیگری حرکت کند. بانکها در سه مرحله در حال گذار از این وضعیت هستند؛ نخست بانکهای سنتی با ساختمانهای بزرگ و شعبههای مفصل که دریافت و پرداختهای خود را از طریق شعبه بانکها انجام میدهند. دیگری بانکداری الکترونیک که از طریق دستگاههای ایتی ام، درگاههای اینترنتی و موبایلبانکها و سایر سرویسهایی که بانکها تعبیه کردهاند، است که این روزها آن را به شکل گسترده در جامعه مشاهده میکنیم. مساله این است که بانکها در حال گذار به فرآیند دیگری هستند که همان بانکداری دیجیتال است و در واقع بانکداری شعبه محور به شمار نرفته و نوعی از بانکداری محسوب نمیشود که از فناوری فقط برای سرعت بخشیدن به کارها استفاده کند بلکه در این نوع بانکداری، قوام و پیشران بانک، فناوری محسوب میشود و به تعبیر دیگر در بانکهای دیجیتال در بستر پلتفرمهایی که در اختیار مشتریان قرار میگیرد، کارهای بانکی را انجام میدهند و در واقع تقاضای سرویس داده و سرویس را دریافت میکنند. در بانکداری دیجیتال اینگونه نیست که بانکها سرویسهای کلیشهای را به مردم ارائه کنند و مردم نیز ناچار باشند در قالب همین کلیشهها خدمات دریافت کنندبلکه پلتفرمها آنقدر منعطف، ژلهای و سیالند که میتوانند هر نوع سرویسی را ارائه دهند و هر فرد به تناسب نوع کسبوکار، شغل و درخواست خود میتواند از بانک، سرویس مناسب دریافت کند.
برای ایجاد تحول در نظام بانکی ایران، چه اقداماتی باید صورت گیرد؟
برای این کار باید سه اتفاق بزرگ را در نظام بانکی رقم بزنیم. یکی اینکه استانداردهای بانکداری ما در حوزههای مختلف، مطابق با استانداردهای جهانی بانکداری تغییر یابد. بانکهای ما باید در مسائل مختلف از موضوع گزارشگری مالی گرفته تا رعایت مقررات و استانداردهای ضد پولشویی یا رعایت کفایت سرمایه، خود را در حد استانداردهای روز جهانی تقویت کنند تا بتوانند به سلامت، مراودات بانکی را در دنیای امروز انجام دهند. همانگونه که میدانید، کاربری بانک سهولت انجام تجارت است. تجارت بر چه محور و بستری در دنیای امروز انجام میگیرد؟ در حال حاضر در شرایطی به سر میبریم که مردم چمدان و گونی پول با خود جابهجا نمیکنند، تجارت در جهان امروز الکترونیکی شده و در بستری خاص گسترش داده میشود؛ همچنین پرداختها به صورت الکترونیک درآمده است. زمانی ما در کشور میتوانیم از حالت جزیرهای خارج شده و حصارها را بشکنیم و بانکداری را رونق ببخشیم و تجارت الکترونیک را گسترش دهیم که استانداردهای جهانی را رعایت کنیم.
گذشته از ضرورت ایجاد تحول در نظام بانکی و ایجاد تغییر از شیوههای سنتی به شیوههای مدرن و فناورانه، آیا به نظر شما در حال حاضر نظام مدیریتی در بانکداری کشور مطلوب و مورد توجه است؟
موضوع مهم دیگر که وجود دارد، بحث فرآیندهای مدیریتی جدید است و باید شرایطی فراهم شود که بانکها در کشور ما از حالت سنتی خارج شوند. در نظام بانکی کشور ما نوعی آسیب وجود دارد و آن این است که جلوی باجه را تا حدودی به شکل الکترونیکی و مکانیزه درآورده و از فناوری و تکنولوژی روز دنیا استفاده کردهایم و مردم نیز در حال استفاده از آن هستند؛ بهگونهای که ماهانه یکونیم میلیارد تراکنش بانکی در بسترهای مجازی درحال انجام است ولی فرآیندهای مدیریتی در کشور ما همسو با تکنولوژیهای نو متحول نشدهاند.در واقع حتی به نوعی می توان گفت قلب تپنده تراکنش در ایران می تپد. به عبارتی وضعیت ما مانند این است که بر ماشین بنز سوار هستیم ولی همچنان فرهنگ و روحیه درشکه سواری را در خودمان حفظ کردهایم. بنابراین دومین موضوعی که باید مد نظر قرار گیرد، تحولات فرآیندهای اداری و سومین مورد نیز، بحث فناوری است.
با توجه به آنچه گفتید، فکر میکنید آیا این نظام بانکی کشور ماست که به سمت شیوههای فناورانه حرکت میکند یا فشار فناوری، ما را به آن سمت سوق میدهد؟
در واقع سوال این است که کدام فناوری و به چه صورتی باید انتخاب شود؟ آیا فشار فناوری است که ما را به سمت و سوهایی که میخواهد، میکشاند یا راهبردهایی متناسب با مقتضیات بانکی و بومی خود داریم و بر مبنای آن فناوری را انتخاب میکنیم؟ در پاسخ به نظر میرسد، با وجود اینکه کشور ما از دریافت تکنولوژیهای جدید استقبال میکند اما یک ایراد بزرگ وجود دارد؛ چرا که فشار فناوری است که ما را به هر سمتوسویی میکشاند، نه راهبردهای مشخص که چگونه فناوری را جذب کنیم. موضوع دیگر این است که در بحث فناوری به هیچ عنوان ایستایی معنا ندارد و باید پویا باشیم. اگر در این مقطع زمانی ایستا باشیم، حتی اگر فناورترین نظام بانکی را در اختیار داشته باشیم، میرایی به دنبال ما خواهد آمد. در واقع تنها با پویایی است که میتوانیم خودمان را سر پا نگه داریم، آن نیز پویایی با موضوع اینکه خودمان را با روندها و ترفندهای موثر فناوری جهان همسو سازیم و ببینیم که دنیا به کدام سمت میرود. باید ببینیم در دنیا چه بحثی در بانکداری از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ بهعنوان مثال اینکه موبایل بانکینگ موضوع جدی است یا اینترنت اشیا(IOT) یا فین تک و کدام یک از اینهاست که تحولات اساسی در نظام بانکی و پرداخت ما ایجاد میکند. آیا ما اینها را درک کردهایم؟ آیا بستری برای به کارگیری این بخشها فراهم کردهایم؟ این موضوعات بسیار اهمیت دارد و باید به آنها پرداخته شود. این موضوع بسیار مهم است که چگونه از منظر فناوری، موجب تحول در نظام بانکی کشور شویم.
بخشخصوصی تا چه اندازه در بانکداری کشور موثر است؟
موضوع دیگری که باید در اینجا به آن اشاره شود، این است که از آنجایی که فناوری در نظام بانکی ما به صورت پایه و اساس درآمده، برای پیشبرد امور در نظام بانکی کشور، باید برخلاف گذشته، بر بخش خصوصی و شرکتهای فناوری، تکیه و تاکید داشته باشیم؛ یعنی بانکها مدیریت و نظارت داشتهباشند ولی سرویسها را از بخشخصوصی دریافت کنند. به همیندلیل است که در حال حاضر شاهد هستیم که شرکتهای بخشخصوصی در حوزه فناوری در سالهای گذشته رشد خوبی داشته و خدمات خوبی را ارائه کردهاند؛ در حوزه زیرساخت، سوییچ وCORE Banking تواناییهای خوبی ایجاد شده است. در واقع نگاه باید تغییر کند و برای بخشخصوصی بستری فراهم کنیم که فقط این بخش و آن محصول خاص و شرکتی که از کیفیت بهتر و قیمت مناسبتر و خدمات پشتیبانی موثرتری برخوردار است، بتواند سهم بیشتری را در بازار به خود اختصاص دهد. این در حالی است که کم و بیش دچار آسیب شدهایم و این نگرانی وجود دارد که این آسیب تشدید شود و این آسیب این است که روابط پنهانی و رانتهای پشت پرده در بخش خصوصی ما محور امور قرار بگیرد و برخی افراد توانمند در این حوزه از فعالیت و ارائه سرویس به بانکها دور بمانند.
مدتی است که کسبوکارهای نوپا و شرکتهای استارتاپی در کشور ما فعال هستند، نقش آنها در صنعت بانکی ما تا چه اندازه پررنگ است و توجه به استارتاپها تا چه حد اهمیت دارد؟
مورد بعدی کسبوکارها و شرکتهای نوپا و شرکتهای استارتاپی هستند. در کشور ما حوزه فینتک که بیشتر با نام شرکتهای استارتاپی شناخته میشود، موضوعی است که نظام بانکی ما باید به شدت به سمت آن حرکت کند. در حال حاضر موج فینتک به راه افتاده است و نظام بانکی باید بتواند این موج را در هاضمه خود هضم کند و سپس گوهری پدید آورد که بهطورکامل اقتصادی، موثر و به روز باشد و به همیندلیل است که ما باید بخش عمدهای از تحقیق و پژوهش نظام بانکی و صنعت پرداخت خود را که ممکن است پیش از این در بسترهای درونی انجام میگرفته، به شرکتهای استارتاپی محول کنیم؛ به این معنا که مشکلاتمان را به این شرکتها عرضه کنیم و دغدغهها را برای آنها توضیح دهیم وبهطورمتقابل این کسبوکارهای چابک و نوپا برای آنها ایدهپردازی کرده و راهکار و محصول ارائه دهندتا بانک و شرکتپرداخت دست به انتخاب بزند. به بیان دیگر زمان اینکه همه چیز را در یک بانک جمع کنیم، گذشته است، باید بسیاری از داشتهها را با کسبوکارهای نوپا به اشتراک بگذاریم؛چرا که در آینده همکاری و مشارکت بانکها و فینتکها رقم خواهد خورد که بتوانند فضای نظام بانکی کشور را متحول کنند و پیش ببرند و شرکای قابل اعتمادی برای یکدیگر باشند.
با توجه به اینکه شورای پول و اعتبار اهمیت ویژهای در مسائل بانکی کشور دارد و همچنین اهمیت توجه بخش خصوصی، این موضوع که بیشتر اعضای این شورا از بخش دولتی انتخاب میشوند و قدرت بخش خصوصی در این شورا بسیار کمرنگ است، به نوعی آسیب محسوب نمیشود؟
در بحث شورای پول و اعتبار مناسبتر این است که حداقل در میان افکار عمومی، وزن بیشتری به بخشخصوصی در گزینههای انتخابی داده میشد. به نظر من افکار عمومی این حق را دارند که بپرسند چرا وزنه بخش خصوصی در این شورا تا این حد سبک است. این افراد قانونی انتخاب میشوند و حق رییسجمهور است که بر مبنای قانون، افرادی را برای این شورا معرفی کند ولی بحث این است که ما اگر قبول داریم که طبق سند چشم انداز در سال 1404 باید برترین کشور منطقه باشیم، راه دستیابی به این مهم از توسعه کسب و کارهای خصوصی میگذرد و این مساله باید در تمام قسمتها دیده شود و بخشی از آن شورای پول و اعتبار است؛ بنابراین باید این بخش را در افکار عمومی گسترش داده و تلاش کنیم که بخشخصوصی در اینجا فربهتر شود. اما مشکلی که در این میان وجود دارد، این است که چهرههای اقتصادی کشور ما در بخشخصوصی به بخش دولتی گره خوردهاند که این گرهها، گلوگاهها و بسترهای اکثریت قاطع توان اقتصادی ما در اختیار بخش دولتی است. برای مثال آقای نهاوندیان تا همین چند سال پیش به عنوان نماینده پارلمان بخشخصوصی مطرح بود؛ در حالی که اکنون ازسوی بخش دولتی حضور دارد و وضعیت آقای نیلی نیز به همین صورت است. این به این معناست که چهرههای اقتصادی در کشور ما قابل تفکیک نیستند، برای اینکه متعلق به بخش خصوصی یا دولتی هستند. در اینجا نکتهای وجود دارد و آن این است که افرادی که انتخاب شدهاند، جدا از اینکه در حال حاضر نماینده چه بخشی هستند، باید برشی به افکار این عده زد که آیا این افراد نسبت به فربه کردن، بسترسازی و ایجاد فضا برای بخش خصوصی چنین نگرشی دارند یا خیر. یعنی بیش از اینکه به ترکیب افراد به دلیل عوض شدن موقعیتشان سالی یک بار از دولتی به خصوصی و برعکس، توجه شود، باید به نگرش آنها دقت داشت. چه بسا مدیر دولتی، رییس کل بانک مرکزی یا وزیر اقتصاد یا نماینده رییسجمهور در شورای پول و اعتبار حضورداشته اما معتقد باشد که باید بسترها برای بخش خصوصی فراهم شود. حتی ممکن است نماینده بخش خصوصی که حضور دارد، نتواند بسترهای لازم را برای این بخش فراهم کند. اگر بر تفکر ، توجه ویژه داشته باشیم، آن نیز در جامعهای که مرزها به طور کامل مشخص نیست و همه گلوگاهها در دست دولت است، شاید بتوانیم قضاوت بهتری داشته باشیم.
فکر میکنید آینده خصوصیسازی در ایران به کجا خواهد رسید؟
بخشی در ایران که امید آن میرود خصوصیسازی در آن به نتیجه برسد، فناوری است. اگر اقتصاد ما بخواهد بر بستر سنتی بچرخد، خصوصیسازی امکانپذیر نیست ولی اگر پوستاندازی کند و به اقتصاد فناوری محور تغییر شکل دهد، ممکن است. تفکر ما متاسفانه تفکر کشور نفت خیز است که صادرات نفت انجام شود و پول نفت وارد خزانه شود. این مورد دوام زیادی نخواهد داشت زیرا بسترها عوض شده است. صنایع مالی و بانکی به همین دلیل باید تغییر شکل دهند. متاسفانه تفکر ما همچنان دولتی و سنتی است ولی پدیدهای به نام فناوری وجود دارد که خود را به ما تحمیل میکند و شاید تنها نقطه امیدی برای رسیدن به خصوصیسازی باشد.
منبع: قانون