به گزارش پایگاه تحلیلی خبری بانک و صنعت، از مباحث مهم و به روز اقتصاد کشور تدوین و تصویب لایحه بودجه سال 1398 است که از روز ارایه آن به مجلس جدلها و کشمکشهای فراوانی را در پی داشته است. وزرا، نمایندگان مجلس، کارشناسان و خانوارها هر کدام واکنشهای خاصی نسبت به آن داشتهاند و موضوعاتی مانند نهادهای معاف از مالیات و میزان یارانههای پنهان به مبحثی مهم در عرصه رسانه تبدیل شده است. کامران دادخواه ( اقتصاددان و استاد دانشگاه) باور دارد یارانههای پنهان به اهداف مورد نظر اصابت نمیکند. وی همچنین برای حل مشکلات بازار ارز ایران راه اندازی بورس ارز را پیشنهاد میدهد.
در ادامه گفتوگو با دکتر دادخواه را میخوانید:
بسیاری از ارقام بودجه گنگ است
یکی از مباحث داغ اقتصاد ایران موضوع بودجه است، ارزیابی شما از بودجه سال آینده چیست و چه مشکلات ساختاری در آن مشاهده میکنید؟
نخستین چیزی که در بودجه توجه را جلب میکند, نجومی بودن ارقام آن است. برای مثال, در جدول شماره 2 هزینه دولت بریال شانزده رقمی است. این نتیجه سیاستهای نادرست چند دهه گذشته است که تورمی نجومی را برای کشور به ارمغان آورده و میتواند اقتصاد ایران را به فلاکتی مانند آنچه در ونزوئلا مشاهده میکنیم دچار کند. اما مهمتر آنکه بنظر میرسد این سیاستهای تورمی ادامه دارد. در همان جدول، کسری بودجه عمومی دولت 1120 میلیون میلیون ریال است که اگر هر دلار را ده هزار تومان بگیریم، کسر بودجه برابر است با یازده میلیارد دلار. از آنسو در جدول شماره 4 میبینیم که فروش و واگذاری اوراق مالی و اسلامی 440 میلیون میلیون ریال است. این هم یعنی افزایش حجم پول، این کسر بودجه و این وامگیری جز تورم چیزی بار نمیآورد.
اما برگردیم به پرسش شما، بودجه ایران از نظر ظاهر تفاوتی با بودجه دیگر کشورها ندارد. من با جزییات بودجه نویسی در ایران امروز آشنا نیستم، سابقه کار من در بودجه و برنامه به پیش از انقلاب باز میگردد. ایرادی که میتوان به بودجه گرفت، گنگ بودن عنوان بسیاری از ارقام آنست.
تنظیم دوسطحی بودجه برای شرایط تحریم روش درستی است
اصولا برای زمانی که اقتصاد تحریم است و بسیاری از آمار و ارقام غیرقابل پیش بینی هستند راهکار مناسب چه میتواند باشد؟
پیش از پاسخ به این پرسش، لازم است تاکید کنیم که منافع و سلامتی ایران و ایرانیان ایجاب میکند که اختلافها با دنیا حل شود. اما با توجه به اینکه در حال حاضر تحریمها وجود دارند، روشی که دولت پیش گرفته کار درستی است. یعنی بودجه را در دو سطح تنظیم کند. البته من نمیدانم که این دو سطح چگونه برآورد شدهاند. در چنین مواردی با استفاده از دانش اقتصادسنجی باید برآوردی از امکانات مالی دولت کرد. سطح پایین بودجه بر پایه درآمدی که به احتمال بسیار بالایی قابل دسترسی است تنظیم میشود. به سخن دیگر دولت و تنظیم کنندگان بودجه کما بیش مطمئن هستند که چنین درآمدی قابل دسترسی است.
سطح دوم که بالاتر است بر پایه فرضهای خوشبینانهتری برآورد میشود. البته خوشبینی به معنای خواب و خیال نیست. سطح در آمد دوم باید احتمال تحقق بالایی مثلا 85 تا 90 درصد داشته باشد. در صورتیکه درآمد بیشتر تحقق یابد، دولت میتواند سطح مخارج بالاتر را انجام دهد. چنین روشی میتواند در همه سالها در بودجهنویسی انجام شود.
پیشبینی ارقام بودجه براساس مدلهای اقتصادی و توسط خود دستگاهها باشد
در بودجهریزی کشور معمولا ارقام به صورت فرضی تعریف میشود مثلا میزان فروش نفت، قیمت نفت، تحقق درآمدهای مالیاتی و گمرکی و....، به نظر شما آلترناتیو این نوع پیشبینی چه میتواند باشد؟
بودجه برنامه یکساله دولت است و چون مربوط به آینده است بناچار بر پایه پیشبینی خواهد بود. اما این پیشبینیها باید بر اساس دانش اقتصاد و مدلهای اقتصادسنجی باشد. افزون بر این در برآورد درآمدها سازمان برنامه و بودجه باید پیشبینیها را با همکاری و نظر دستگاههای ذیربط انجام دهد. برای مثال برآورد مالیاتها باید با همکاری وزارت دارایی و برآورد درآمد گمرک با همکاری اداره گمرک انجام شود. پس از برآورد کل درآمدها و برآورد میزانی که دولت میتواند بدون خطر تورم خرج کند، دستگاههای اجرایی میتوانند هزینههای خود را برآورد و تقاضا کنند. بیگمان هر دستگاهی کوشش خواهد کرد که سهم بیشتری بگیرد. در بودجه نویسی تمام کشورها مقداری چانه زنی انجام میشود اما لازم است دستگاه بودجه قادر باشد که بودجه دستگاههای اجرایی را در حد معقولی نگهدارد.
یارانههای پنهان جز زیان اقتصادی و اجتماعی خاصیت دیگری ندارند و باید قطع شوند
در بودجه سال 98 بالغ بر 400 هزار میلیارد تومان برای بخش عمومی در نظر گرفته شده است و تقریبا دو برابر آن یعنی بالغ بر 900 هزار میلیارد تومان برای یارانه پنهان مانند سوخت است، نظر خود را بفرمایید و اینکه برای کاهش یا حذف یارانه پنهان چه باید کرد؟
این یارانهها جز زیان اقتصادی و اجتماعی خاصیت دیگری ندارند. پایین آوردن قیمت یک کالا یا ارز تقاضای آن را افزایش میدهد و خریداران در مصرف آنها افراط خواهند کرد. اگر قیمت بنزین ناچیز است چرا در مصرف آن صرفهجویی کنیم. افزون بر این مصرف بیرویه به آلودگی بیشتر محیط زیست میانجامد. همین طور اگر ارز را میتوان ارزان خرید، چرا بیشتر و بیشتر کالاهای خارجی نخریم و واردات را افزایش ندهیم. همین طور چون ارز ارزان است، چرا برای تعطیلات به اصفهان یا مشهد برویم, میتوانیم به پاریس یا کربلا برویم.
کسانی که از یارانههای پنهان یا غیرمستقیم دفاع میکنند، معمولا اینطور استدلال میکنند که اینها کمکی است به افراد کم درآمد، واقعیت درست به عکس آن است. آن کولبری که در غرب کشور کالا حمل میکند یا آن کارگری که با اتوبوس سر کار میرود, چه میزان از این یارانه بنزین بهره میبرند؟ از آنسو، آن آقا یا آقازاده که چندین شغل، چند خانه و خودش و فرزندانش هر کدام یک اتومبیل دارند، چقدر از این یارانه بهره میبرند؟ بنابراین یارانههای غیرمستقیم یا پنهان باید قطع شوند.
این یارانه پنهان فسادزا نیست؟
بیگمان همین طور است و فساد زیادی بار میآورند. اگر قیمت یک لیتر بنزین در ایران یک سوم قیمت آن در یک کشور همسایه است، آیا تعجبآور است که کسانی با یک تانکر مقدار زیادی بنزین را بصورت قاچاق به کشور همسایه ببرند؟ قیمت یک دلار در بازار آزاد پنج هزار تومان بیش از قیمت رسمی آن است. پس تخصیص و فروش هزار دلار پنج میلیون تومان در جیب خریدار میگذارد. پس شگفتآور نیست اگر ماموری که ارز دولتی را میفروشد، به خریدار لبخندی بزند و بگوید، ارباب، شیرینی ما یادت نرود. البته این برای مسافر و خریدار معمولی است. آنها که ارتباطهای لازم را دارند میتوانند به عناوین گوناگون میلیونها دلار به قیمت ارزان بخرند و آن را برای سرمایهگذاری به خارج بفرستند و برای مخارج داخلیشان هم بخشی از آن را در بازار آزاد میفروشند، لقبشان هم سلطان دلار است.
بر این پایه میتوان نتیجه گرفت که یارانههای پنهان باید قطع شوند.
در مورد ارز لازم است که یک بورس ارز ایجاد شود و همه آزاد باشند که در این بورس به خرید و فروش ارز اقدام کنند. نرخ ارزها هم بر پایه عرضه و تقاضا معین شوند.
دولت نباید درآمد ارزی را در بانک مرکزی سپرده گذاری کند
همین نرخ ارز که شما اشاره کردید یکی از مباحث بودجه سال 98 است، در بودجه باز هم چند نوع نرخ ارز، 4200 تومان برای کالاهای اساسی، مواد اولیه براساس نرخ نیما، کالاهای دیگر هم با نرخ بازار آزاد در نظر گرفته شده است در حالی که نرخ موثر را 5700 تومان بیان میکنند آیا خود دولت بستر چند نرخی شدن را فراهم نمیکند و بورس ارز که مورد تاکید شما است چه کارکردی دارد؟
این سیاست چند نرخی ارز که دولت پیش گرفته بسیار نادرست است و جز زیان اقتصادی برای ایران و گسترش فساد چیزی بار نمیآورد. چنانکه در پاسخ به پرسش پیشین عرض کردم، لازم است که یک بورس ارز ایجاد شود و نرخ ارزها بر پایه بازار آزاد و از طریق عرضه و تقاضا تعیین شوند.
در ایران درآمد نفت در دست دولت است و دولت باید سیاست مشخصی در هزینه کردن این درآمد و عرضه ارز نفت به بازار اتخاذ کند. در درجه نخست، دولت نباید درآمد ارزی را در بانک مرکزی سپرده گذاری کرده و معادل ریالی آن را هزینه کند. این کار موجب افزایش پایه پولی و در نتیجه تورم میشود.
این کاریست که چین و کشورهای ساحل جنوبی خلیج فارس انجام میدهند. البته اگر در سالی درآمد نفتی کمتر از میزان مورد نیاز باشد، میتوان از این صندوق برداشت کرد.
بخشی از هزینههای دولت مانند خرید تجهیزات نظامی یا وسایل فنی، مخارج سفارتخانهها در خارج، مخارج ارزی هستند. این مخارج میتواند و باید از طریق هزینه کردن مستقیم ارز دریافتی انجام شوند.
باقی میماند ارزی که دولت میخواهد در اختیار بخش خصوصی و شهروندان بگذارد. برای این کار لازم است یک بورس ارز ایجاد شود.
در این بورس بهای ارزها بصورت آزاد و بر پایه عرضه و تقاضا معین میشوند. همه شهروندان و شرکتها میتوانند در این بورس به خرید و فروش ارز بپردازند. دولت میزان ارزی را که میخواهد در عرض سال عرضه کند معین میکند و آن را بصورت مساوی در 250 روزی که بورس باز است بطور مساوی از طرف دولت عرضه میکند.
دوران برنامهریزی جامع و ارشادی سر آمده است
ما سالها است برنامههای پنج ساله را اجرا میکنیم، آیا بودجههای یک ساله نباید در راستای اهداف پنج ساله باشد؟ اگر مغایر و ناهماهنگ باشد چه تبعاتی میتواند داشته باشد؟
برنامهریزی جامع اقتصادی یا برنامهریزی ارشادی آن طور که پس از جنگ دوم جهانی در بسیاری کشورها مرسوم شد، دیگر امروز نه ممکن است و نه به صلاح اقتصاد. امروز اقتصاد کشورها بسیار پیچیدهتر از آنست که بتوان بسادگی برای آن برنامه پنج ساله یا هفت ساله تنظیم کرد. افزون بر این امروز اقتصاد کشورها به همدیگر و به اقتصاد جهانی وابستهاند. اینکه بخواهیم برای هر دستگاهی برنامه جامع تنظیم کنیم باید کارها و واکنشهای تمام کشورها را در نظر بگیریم و این کاریست ناشدنی.
لئونید کانترویچ ریاضیدان روسی که نخستین کسی بود که برنامهریزی خطی را فرموله کرد و به همین خاطر یکی از برندگان جایزه نوبل در اقتصاد در سال 1975 بود زمانی گفته بود که میتوان یک مدل ریاضی درست کرد که با بهینهسازی آن تکلیف تمام تصمیمگیران و دستگاهها مشخص میشوند، واقعیت آن است که چنین مدلی نه وجود دارد و نه میتوان تصور کرد که هرگز بوجود آید.
در اینجا بعنوان توضیح عرض کنم که برنامهریزی خطی (Linear Programming) مدلی برای بهینهسازی است که در آن تابع یا معادله هدف و معادلههای محدودیتها همه خطی هستند. جرج دانتزیگ، ریاضیدان و آمار شناس آمریکایی روش سیمپلکس را برای حل مسائل برنامه ریزی خطی کشف کرد. در 1984 نارندرا کارمارکار روش دیگری کشف نمود.
برنامهریزی از سال 1326 در ایران آغاز شد، برنامه اول بدلیل شعبده بازیهای مصدقالسلطنه و جبهه ملی هرگز اجرا نشد. برنامه دوم و سوم به ساخت زیربناها و ایجاد کارخانههای مورد نیاز پرداختند و آغازی برای مدرن کردن اقتصاد ایران بودند. برنامه چهارم، بهترین برنامه ایران، اقتصاد ایران را شکوفا و مدرن کرد.
برنامه پنجم برنامه خوبی بود ولی پس از افزایش قیمت نفت، در آن تجدید نظر شد که افزایش هزینههای دولت، تورم و مشکلات اقتصادی پیش از انقلاب را به بار آورد.
پس از انقلاب کسانی که چیزی در باره اقتصاد نمیدانستند، مطالبی گفتند و کارهایی کردند که درست نبود. توجه کنید که اقتصاد دستوری نیست همان طور که پزشکی دستوری نیست. پزشک نمیتواند به بیمار دستور دهد که سالم شو. همین طور نمیتوان دستور داد که باید تورم کنترل شود این کار نیازمند دانش اقتصاد و سیاستهای کارا است. در خاتمه بگویم که دوران برنامهریزی جامع و ارشادی سر آمده است. امروز دولتها باید محیطی فراهم کنند که بخش خصوصی و افراد، رشد بالای اقتصادی و کارآفرینی بسیار بالا را برای کشور فراهم کنند.
مهمترین زیربنای هر کشوری محیط طبیعی و محیط زیست آنست
در کشورهای در حال توسعه مانند ایران چه بخشهایی باید در راس و اولویت تخصیص منابع بودجه باشند؟
امروز نقش دولت در کشورهای توسعه یافته و توسعه نیافته فرق چندانی ندارد. در درجه نخست دولت باید امنیت مرزها و امنیت داخلی را تضمین کند. البته این به معنای بگیر و ببند و دیکتاتوری نیست بلکه دولت موظف است آزادی بیان و آزادی تصمیمگیری را هم تضمین کند.
در درجه دوم دولت میباید زیر بناهای کشور را نگهداری کرده و آنها را توسعه دهد. باز بگوییم که این امر به معنای سدسازی بیرویه نیست، مهمترین زیربنای هر کشوری محیط طبیعی و محیط زیست آنست.
پس از اینها دولت باید محیط و وسائلی فراهم کند که آموزش، بهداشت، امکان سرمایه گذاری، اکتشاف و اختراع برای همه فراهم باشد. البته اینکه دولت باید چه بکند که این هدفها محقق شوند بحث مفصلی است.