در این میان جالب است که همه اعم از مسئولان اجرایی، نمایندگان مردم در مجلس، کارشناس های چای ، کارخانه دارها، تعاونی های تولید و عرضه چای، باغداران ، وزارت جهاد کشاورزی ، سازمان کشاورزی گیلان و مازندران و افکار عمومی در شمال ایران از چای و حمایت از آن و احیای سازمان و باغها سخن می گویند، ولی خودمان همه اش حرف است و حرف.!
هر کسی تقصیر و کوتاهی ها را گردن دیگری می اندازد و خود و زیرمجموعه اش را حامی باغدار و صنعت چای می داند و هر سال دهها طرح و فکر برای این تولید ارایه می شود، اما خودمان در سال تولید ملی و حمایت از سرمایه ایرانی ، چایکاران ناامیدتر از سالهای قبل هستند.! به راستی چه کسی یا کسانی باید پاسخگو باشند.
سالها قبل زمانی که در گیلان مدیر ایرنا بودم، در سالن اجتماعات استانداری ، کلانتری وزیر جهاد کشاورزی در یک سخنرانی در جمع مسئولان گفت که ، باید از کشاورزان ، تولید ملی و به خصوص برنجکار و چایکار حمایت کنیم . باید ...... و بعد از 45 دقیقه سخنرانی دست بلند کردم و گفتم ، ببخشید آقای وزیر، همه اینها را که گفتید، چه کسی باید انجام بدهند.! استاندار لب به دندان گزید که این چه حرفی بود که زدی !! و امروز هم همان وضعیت را داریم و کسانی که مسئول صنعت چای هستند ، بیش از دیگران حرف می زنند و معلوم هم نیست که چه کسی باید این نارسایی ها و مشکلات را حل کند.
پول چایکار را نمی دهند، کود به موقع داده نمی شود یا اصلا نمی دهند و هر گونه 4 هزار تومان به 30 هزار تومان می رسد در حالی که کالای تولید داخل است، چای خشک تولیدی روی دست کارخانه دار مانده و از مجاری قانونی و غیر قانونی چای در هزارتن هر سال وارد می شود و ..... از سوی دیگر سازمان چای را با یک تصمیم و با یک امضا روی برگه کاغذ دچار فروپاشی می کنیم، از آن طرف هم شعار و فریاد ، ای وای به داد چایکار و کارخانه دار برسید" را سر می دهیم.
در برنامه همین هفته " در مسیرتوسعه " سیمای گیلان ، نماینده مردم لاهیجان در مجلس ، رئیس جهاد کشاورزی استان و محرر رئیس سازمان چای از طریق تلفن با هم و با مردم گفت و گو می کردند و گاه به هم ایراد می گرفتند که کوتاهی شده است. بنده بیننده مات و متحیر مانده بودم که چرا دولت ، وزارت جهاد کشاورزی و سازمان چای " متولی اصلی این امر" نمی توانند با هماهنگی در مصرف چای داخلی ، برخورد با واردات، پرداخت پول چایکار و در یک کلام حمایت از تولید ملی عمل کنند.!!
با همین فکر ، دیشب کاشف السلطنه را به خواب دیدم که اشک می ریخت و می گفت: به عنوان یک روزنامه نگار به من بگو که چه برسر چای آمده است . گفتم، در یک کلام هر چه تو رشته بودی ، آقایان پنبه کردند و توضیح دادم که تابلوی سازمان چای را پایین آوردند، پول محصول را به تولید کننده نمی دهند ، چای خشک داخلی به کود تبدیل می شود " 200 هزار تن چای خشک به ارزش 800 میلیارد تومان دور ریخته می شود" ، چای خشک بی ضابطه از همه جا وارد می شود" ، باغها رها شده و با ساختمان و آپارتمان تبدیل می شود، کود به کشاورز نمی رسد، و... که کاشف السلطنه صدای گریه اش بلندتر شد و گفت: می دانستم که وضع صنعت چای خراب است ، اما این قدر اطلاعات نداشتم. او گفت که ایکاش هرگز بذر چای را در داخل عصا با ایران نمی آوردم و این همه موجب برسرگردانی کشاورزان نمی شدم. او در حالی که با یک دست بر پشت دست دیگر می زد، از جلوی دیدگانم دور شد