به گزارش پایگاه تحلیلی خبری بانک و صنعت، نوسانات اقتصادی مانند فیلهایی سنگین وزن از روی مردم رد میشوند؛ بیآنکه ابزارهای آزاد شده از محل آزادسازی قیمتها به کارشان بیاید. دکتر "وحید شقاقی شهری" اقتصاددان و استادیار دانشگاه علوم اقتصادی تهران و خوارزمی تاکید دارد که هدفمندی یارانهها زمانی به اهداف خود در زمینه فقرزدایی میرسد که یارانه نقدی ثروتمندان قطع شود و همزمان بر مصرف سوخت و انرژی مالیات تصاعدی وضع شود؛ چراکه الگوهای مصرف دهکهای بالای درآمدی زمین تا آسمان با فقرا تفاوت دارد. وی در گفتگوی پیشرو نقطه نظراتش را در این مورد بیشتر شرح میدهد.
دولتها همواره مدعی بودهاند و هستند که هدفمندی یارانهها با وجود برخی آثار آن در اقتصاد، نابرابری را کاهش داده و از مصرف سوخت کاسته است. به همین جهت به "پروپاگاندا" متهم شدهاند. واقعیتهای اقتصاد ایران هم نشان میدهد که توزیع نقدی یارانه توسط هیچگاه به کاهش نابرابری نینجامیده است. از سویی بنگاههای کوچک بدون کمک از این محل به حال خود رها شدهاند. به نظر شما چرا با وجود گذشت 11 سال از تصویب قانون هدفمندی یارانهها، همچنان چرخ فقرزدایی لنگ میزند؟ درجا زدن دولتها از کجا نشات میگیرد؟
دولتها در حوزه سوخت یارانه کلانی را پرداختهاند و میپردازند. همه این ها در حالی است که سال هاست گفتمان کاهش مصرف سوخت و انرژی و اصلاح یارانهها راه افتاده است که در نتیجه سال 1386، قانون اصلاح قیمت حاملهای انرژی تصویب شد. هدف این بود که قیمت بنزین و گازئیل به فوب خلیج فارس نزدیک شود و مابهالتفاوت آن به صورت نقدی و غیرنقدی بین مردم توزیع شود؛ یا اینکه به صورت یارانه به تولید تزریق شود.
به هر حال توزیع یارانه تنها در قالب نقدی صورت گرفت. در واقع بسیار بد اجرا شد. این قانون با این هدف تصویب شد که از مصرف انرژی کاسته و بهرهوری بنگاههای اقتصادی افزایش یابد. با وجود این قانون قرار شد که درآمدهای حاصل از هدفمندی یارانهها، در سه مرحله هزینه شود؛ بخشی را بهصورت یارانه نقدی پرداخت کردند که به آن اشاره کردم. همچنین قرار بود یارانه غیرنقدی هم پرداخت شود. در ضمن حمایت از تولید صورت بگیرد. به این شکل که تکنولوژی تولید و فناوریهای بنگاهها بهبود بخشیده شود تا مصرف انرژی توسط آن ها کاهش یابد.
به هرشکل یارانه به صورت نقدی توزیع شد و یارانه غیرنقدی و سهم تولید به دست فراموشی سپرده شد. یارانه نقدی هم متناسب با درآمد خانوار پرداخت نشد. در ضمن به تمام خانوارها چه آن ها که جز دهکهای بالای درآمدی و چه آن ها که جز دهکهای پایین درآمدی، هستند رقمی برابر پرداخت شد.
توزیع نقدی یارانهها تا جایی مقدس شد که با مخالفان آن برخوردهایی صورت گرفت. در نامه 43 اقتصاددان به آقای احمدی نژاد تاکید شده بود: "به نظر ما اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانهها در شرایط بیثباتی سیاسی و اقتصادی نه تنها متضمن آثار مثبت متصور بر آن نیست بلکه میتواند به جهت تامین عدالت اجتماعی و تخصیص منابع، نتایجی برخلاف آن داشته باشد." از این رو نه تنها آثار مثبتی را در سفرههای فقر شاهد نبودیم؛ بلکه تورم اتفاق افتاد. محاسبات نشان داد که از ابتدای آغاز به کار دولت نهم تا پایان کار دولت دهم تورم 56 درصد افزایش یافت. همین محاسبات نشان میدهد که به سبب توزیع نقدی یارانهها، حجم نقدینگی کشور 6 برابر افزایش یافت و آثار مخرب توزیع یارانه 45 هزار و 500 تومانی همین حالا هم مشهود است.
بله. این ماجرا گذشت تا زمانی که درگیر بحران ارزی اول و دوم شدیم: بحران ارزی 90-91 و بحران ارزی سال 97. با کاهش شدید ارزش پول ملی، قانون اصلاح هدفمندی یارانهها برهم ریخت؛ چراکه در مجموع دو بحران ارزی، 500 درصد از ارزش پول ملی کاهش یافت. در بحران ارزی اول حدود 240 درصد و در بحران ارزی دوم بیش از 150 درصد از ارزش پول ملی کاهش یافت. از سویی با کاهش ارزش پول ملی و منطبق نشدن قیمت سوخت با فوب خلیج فارس، مصرف انرژی به شدت افزایش یافت. در همین حال حجم عظیم قاچاق سوخت را در کشور شاهد بودیم؛ چراکه قیمت بنزین نسبت به سایر حوزهها بسیار پایینتر است. این روند نمیتواند ادامه پیدا کند.
نتایج یک پژوهش نشان میدهد که در دوره پـس از اجـرای سیاسـت هدفمندی یارانهها، توزیـع قـدرت خرید برخلاف توزیع مخارج، خانوارها، برابرتر نشدهاند. همچنـین بهبـود توزیع مخارج بیشتر از طریق کاهش فرصتها بوده است. اقتصاددانها به آقای احمدی نژاد هشدار داده بودند که آنچه در حال ادامه دادن آن هستید برخلاف منافع و مصالح نظام است. به نظر شما اگر بخواهیم همین امروز از شر سیاستهای انفجاری آن ایام در زمینه هدفمندی یارانهها خلاص شویم، چه باید بکنیم؟
میتوانیم این قاعده را ابتدا برای مصرف بنزین اجرایی کنیم و به مصرف گازوئیل تعمیم دهیم. البته این تنها یک سیاست است؛ اما منطبقترین سیاست با شرایط موجود کشور است؛ به ویژه آنکه تا آغاز سال 98 مدت کمی باقی مانده و باید از همان آغاز سال جدید سیاستمان را اجرایی کنیم؛ به نحوی که لطمهای به منافع عمومی وارد نشود. در کل مالیات تصاعدی بر مصرف سوخت و انرژی از تمام گزینهها به عدالت نزدیکتر است.
به نظر میرسد که شما مخالف پرداخت یارانه پنهان هستید. تخمین زده میشود که دولت 45 هزار میلیارد تومان به این منظور اختصاص داده تا مشکلات ناشی از هزینههای زندگی را کنترل کند؛ اما طبق نظر کارشناسان عمده یارانه پنهان صرف زندگی راحت ثروتمندان میشود؛ تا جایی که گفته میشود در پس این سیاست مانند تمام سیاستها نوعی تشویق سرمایهداران و طبقه متوسط به مصرف بیشتر وجود دارد. از سویی منتقدان میگویند که همگام با کاستن پله پله از یارانه پنهان باید یارانه نقدی ثروتمندان را حذف و منابع حاصل شده را خرج اصلاح ساختار واحدهای تولیدی کم بازده و حمایتهای نقدی و غیرنقدی جهت توانمندسازی فقرا کرد. البته بیشتر بر توزیع غیرنقدی یارانهها تاکید دارند؛ چراکه نگران آثار افزایش حجم نقدینگی هستند.
900 هزار میلیارد تومان یارانه پنهان و آشکار پرداخت میشود که عمده آن صرف حوزه انرژی میشود. از سویی قسم اعظم یارانه پنهان نصیب دهکهای پردرآمد میشود. توجه داشته باشید که 30 تا 40 درصد از شهروندان، اصلا خودرویی ندارند که بخواهند از یارانه سوخت استفاده کنند یا اینکه به خاطر کوچک بودن خانههایشان و نداشتن لوستر، شوفاژ و شومینه از یارانه انرژی استفادهای نمیکنند. در واقع آنکه مصرف بالا دارد بیشتر از یارانه پنهان بهرهمند میشود. برداشت من این است که نظام یارانهای در خدمت دهکهای پردرآمد جامعه است. یارانه 900 هزار میلیارد تومانی به عکس باید به دهکهای کم درآمد اختصاص یابد و مصروف رفاه آنها شود، اما این یارانه در خدمت فرادستان و دهکهای پردرآمد است.
آنگونه که از کلام شما برمیآید، باید هرچه سریعتر نظام یارانهای را به واسطه اصلاح نظام مالیاتی، دگرگون کرد.
سیاستهای فعلی سیاستهای مخربی هستند که همین امروز باید آنها را در مسیر غلطی که سیر میکند، متوقف کرد تا کارکردشان برعکس شود. یارانه باید برای دهکهای کم درآمد باشد نه پردرآمد. در اقتصاد ما، یارانه را در خدمت دهکهای پردرآمد میبینند. ما خانوارهایی را میبینیم که هر یک از اعضای آنها یک خودرو دارند. خانوارهایی را داریم که خانههای بزرگ دارند و با انرژی تقریبا مجانی آنها را گرم نگاه میدارند؛ یا بنگاههای تولیدی وجود دارد که به شدت انرژی مصرف میکنند و بازدهی اقتصادی ندارند.
همانطور که گفتم، تکرار میکنم: بهترین شیوه اخذ مالیات تصاعدی بر مصرف انرژی و سوخت است. هرکسی که سوخت و انرژی بیشتری مصرف میکند باید یارانه بیشتری بپردازد. متاسفانه نظام مالیاتی ایران دچار کژکارکردی است و خوب کار نمیکند؛ اگر خوب کار میکرد میتوانستیم به درستی در راه اجرای قانون هدفمندی یارانهها آن را به کار بگیریم که اینگونه شاهد بهبود الگوی مصرف سوخت خواهیم بود. درآمدهای دولت هم افزایش مییابد؛ چراکه هر کس که مصرف بیشتری دارد با مالیات تصاعدی بر مصرف سوخت به نوعی تنبیه میشود.
شما پیشتر ذکر کرده بودید که مصرف سوخت باید به نحوی مدیریت شود که هزینههایِ بنگاههایِ تولیدی افزایش نیابد. اقتصاد بنگاههایِ کوچک بسیار شکننده است. آنها به صورت گسترده از بالا رفتن هزینههای جاری خود گلایه دارند و آن را جزو دلایل تعطیلی واحدها عنوان میکنند. در منظومهای که شما برای سامان دادن اقتصاد ایران در سال 98 تدوین کردهاید و مبنای آن را بر بازتوزیع درآمدها قرار دادهاید، چه مکانیزمی برای حمایت از بنگاهها پیش دیده شده است؟
به هر حال باید اصلاح مصرف انرژی را از جایی شروع کرد. البته من هم قبول دارم که بنگاههای تولیدی تحت فشار هستند. به همین جهت میگویم که اصلاح مصرف را باید از بنزین شروع کنیم. ابتدا باید به سراغ مصرف روزانه مردم برویم و بعد آن را به گازوئیل تسری دهیم.
نیاز نیست از همان ابتدا به سراغ گازوئیل برویم. دولت میتواند از درآمد حاصل از اصلاح قیمت سوخت به بنگاهها کمک کند تا تکنولوژیشان را ارتقا بدهند که به این واسطه مصرف انرژیشان پایین میآید. مهم اصلاح الگوی مصرف انرژی است. در حال شدت مصرف انرژی بسیار بالاست. در ایران برای افزایش یک دلار تولید ناخالص داخلی، 4 برابر بیشتر از میانگین جهانی، انرژی مصرف میشود، این یعنی اتلاف منابع در اقتصاد. اصلاح نظام یارانهها و مالیات تصاعدی بر مصرف انرژی و ارتقای تکنولوژی واحدهای تولیدی باید اتفاق بیافتاد؛ چراکه با دو بحران ارزی که شرح دادم، شاهد تشدید شدت مصرف انرژی و قاچاق سوخت هستیم. توزیع یارانهها هم به نفع دهکهای کم درآمد نیست. توجه کنید که عمده این 900 هزار میلیارد تومان یارانه در نهایت در اقتصاد کم بازده اتلاف میشود، بدون اینکه آثاری سازنده در جهت بالندگی تولید داشته باشد.
فقرزدایی هم البته مغفول ماند. در لایحه بودجه سال 98 هم فقرزدایی به واسطه حذف یارانه نقدی سه دهک بالای درآمدی در دستور کار قرار گرفت؛ که البته اختیار آن به استانداران و فرمانداران سپرده شده است. اما نمیتوان صرفا با حذف یارانه این اقشار فقرزدایی کرد. میتوان نتیجه گرفت که ترکیب منابع حاصل از مالیات تصاعدی و حذف یارانه سه دهک در صورت سپردن آن به دست دولت، کارگشاست.
اخیرا وزیر نفت در پاسخ به خبرنگاری که از او پرسیده بود چه میزان از افزایش قیمت منطقی است؛ گفت: تا وقتی که مردم تحمل کنند.
این سخن منطق درستی ندارد. همیشه از این ناحیه به اعتماد مردم ضربه وارد شده است. از همین رو آنها حاضر نیستند که اصلاح نظام مالیاتی و یارانهای را بپذیرند. اصولش این است که نظام یارانهای و مالیاتی اصلاح شود. هم نظام یارانه و هم نظام مالیاتی در حوزه انرژی باید اصلاح شوند. خانوادههایی که خانههایشان از متراژهای متعارف بزرگتر است باید مالیات تصاعدی بر مصرف سوخت بپردازند. اصلاح این نظام ناکارآمد به نفع کم درآمدها و طبقه متوسط است. تاکنون مردم لذت اصلاح نظام مالیاتی و یارانهای را نکشیدهاند؛ چراکه هر وقت که به این سمت حرکت کردیم، نتوانستیم به اهداف ترسیم شده، دست یابیم.
در کل نه تنها اصلاحات را خوب اجرا نکردیم؛ بلکه عملکردمان به زیان دهکهای کم درآمد بود. در این میان باید گردش آزاد اطلاعات وجود داشته باشد تا شفافیت ایجاد شود. مردم باید بدانند منابع هدفمندی یارانهها در کجا هزینه شده است. آیا خرج فقرزدایی شده است؟ به هر شکل نتوانستیم به شفافیت اطلاعات دست یابیم و لذا عملکرد دولتها در این حوزه زیر سوال است. باید اصلاح نظامها را در جهت برقراری عدالت جاری کنیم. عدالت آن است که هرکس که مصرف بیشتر دارد، مالیات بیشتری بپردازد اما در شرایط فعلی درگیر قاچاق عظیم سوخت هستیم. سالی 20 تا 30 میلیارد دلار قاچاق گازوئیل در کشور وجود دارد.
باید تلاش شود که سطح فعلی معیشت خانوارهای کم درآمد حفظ شود؛ چراکه "سقوط آزاد" آنها در چنین شرایطی، بسیار خطرناک است. در شرایط فعلی دهکهای کم درآمد و متوسط باید کمترین آسیب را ببینند و بلعکس یارانهها باید به گونهای تنظیم شوند که دهکهای کم درآمد بهره مند شوند.
شیوه اجرای مالیات تصاعدی چگونه باید باشد؟
از 50 لیتر تا 100 لیتر در ماه A تومان و از 100 لیتر به بالا، 50 درصد مالیات. به همین ترتیب میتوان نظامی جدید تعریف کرد. خانوارهای کم درآمد، بیشتر از 100 لیتر در ماه مصرفی ندارند. افرادی که سه خودرو دارند، باید مالیات بیشتری بر مصرف سوختش بپردازند؛ این عین عدالت است. از سویی 70 تا 80 درصد مردم ایران در خانههای 40 تا 100 متری زندگی میکنند یا مثلا 10 تا 15 درصد مردم هستند که بنگاههای تولیدی کم بازده دارند.
من با بنگاههای تولیدی مخالف نیستم. نقد من متوجه بنگاههایی است که با تکنولوژی کهنه کار میکنند و اتلاف انرژی بالایی دارند. اتفاقا دولت باید از آنها حمایت کند تا تکنولوژی خود را ارتقا ببخشند. سال 86 که قانون هدفمندی یارانهها تصویب شد یکی از اهداف همین بود. اما همه درآمدها در قالب یارانه 45 هزار و 500 تومان هزینه شد.
دولتها از محل هدفمندی یارانهها چه میزان درآمد داشتند؟
به خاطر اینکه شفافسازی نکردند، آماری وجود ندارد. دولت در آن مقطع پله پله قیمت سوخت را افزایش داد و درامد چشمگیری از این محل داشت. اگر همان زمان بر مصرف سوخت مالیات تصاعدی میبست، میتوانست فقرزدایی کند، اما نکرد.
یکی از کشورهایی که در آن از پرداخت مالیات رضایت وجود دارد، سوئد است. سوئد با اخذ مالیات به بیکاران مقرری مناسبی میپردازد. نظام بهداشتی را توسعه میدهد و هزینههای عمرانی را افزایش میدهد.
در آنجا نظام یارانه و نظام مالیاتی شفاف هستند. در اقتصاد ایران اینها شفاف نیست. ما نمیدانیم که این درآمدها کجا هزینه میشود. به همین دلیل مردم از نظام مالیاتی راضی نیستند و در مقابله اصلاحات مقاومت میکنند. عملکرد نظام یارانهای ایران شفاف نیست و کسی نمیداند اگر درآمدی وجود داشته، آیا به فقرا اختصاص یافته است.
در کشور ما شاغلان مالیات میدهند، اما نمیدانند مالیاتشان چه میشود. این در شرایطی است که در کشورهای توسعه یافته مالیات میدهند تا مدارس نوسازی شوند. مالیات میدهند تا بهداشت آنها تقویت شود. مالیات میدهند تا در حوزههای مختلف یارانه دریافت کنند.