به گزارش پایگاه تحلیلی خبری بانک و صنعت، همتی برخلاف همتایان خود در جناح سیاسی اصلاحطلبان در 8 سال فعالیت احمدینژاد و دور شدن آنها از مناصب، با سازشکاری توانست راهی برای ماندن پیدا کند و بالاترین مقام اجرایی یک بانک حکومتی باشد. وی در سالهای اخیر نیز ریاست بانک ملی و بیمه مرکزی را برعهده داشت و در حالی که گفته میشد به عنوان سفیر ایران به چین خواهد رفت که یک شغل سیاسی ناب به حساب میآید ناگهان سر از ریاست بانک مرکزی درآورد. یادآوری این پیشینه تنها برای اثبات این نکته است که نشان داده شود وی بیش از اینکه در نزد علاقهمندان به اقتصاد سیاسی یک اقتصاددان و حتی بانکدار ورزیده باشد، یک چهره سیاسی تلقی میشود.
کارنامه چند ماهه او اما نشان میدهد برداشت عمومی از او که وی را بیشتر یک چهره سیاسی میدانند تا یک اقتصاددان که بتواند بانک مرکزی را مدیریت کند و با آموزههای دانش اقتصاد این نهاد را به جایی برساند درست بوده است. وی در همان روزهای نخست که به بانک مرکزی آمد گروهی از کسانی که اقتصاددان نامدار شدهاند را فراخواند و وعده داد با آنها بیشتر نشست و برخاست خواهد کرد و به این ترتیب با کمترین هزینه توانست این افراد را در بهترین حالت به ناظران ساکت تبدیل کند که یک حرکت سیاسی تمام عیار بود. وی در گام بعدی اعلام کرد نمیخواهد بیشتر از اندازه لازم سخن بگوید و با این سخن گریبان خود را از دست رسانهها رها کرد. با این همه همتی نشان داده است اگر در جایی متکلم وحده باشد یا اگر با جایی هماهنگی شده باشد و به ویژه اگر دوربین تلویزیون باشد با شتاب به حرف در میآید و شخصیت سیاسی خود را بیشتر نمایان میکند.
وی در روزهای تازه سپری شده گفتوگو با تلویزیون نکات پرشماری را بر زبان آورد که واکاوی دقیق آنها نشان میدهد این داوریها و سخنان هرگز در قامت سخنان یک اقتصاددان و حتی رئیس بانک مرکزی که به مباحث کارشناسانه اهمیت میدهد نبوده و بیشتر از هر چیز سیاسی کاری او را برملا کرد. شماری از اقتصاددانان در همین دو روز تازه سپری شده به نکاتی از سخنان غیر کارشناسانه و بیشتر سیاستمدارانه وی اشاره کرده و به احتمال زیاد در روزهای آتی دراین باره بازهم خواهند نوشت. در این نوشته اما به یک نکته از سخنان لبریز از جنس سیاست وی اشاره میکنم که به نظر میرسد در روزهای آتی محل بحث فعالان اقتصادی نیز قرار گیرد. وی در سخنانش درباره صادرکنندگان ایرانی به گونهای سخن گفت که انگار این گروه از فعالان اقتصادی کارمندان وی به حساب میآیند و او کار آنها را در این چند ماه ارزیابی کرده و از کار آنها راضی نیست و این را با قاطعیت برزبان آورد.
وی با ترفندی بسیار عجیب به جای اینکه جواب سخن مستدل و منطقی صادرکنندگان را بدهد که میگویند پیمانسپاری ارزی سیاستی تجربه شده و شکست خورده است و باید از دنیای کسب و کار ایران برای همیشه رخت بربندد، آنها را متهم کرد که 20 میلیارد دلار از ارز صادراتی خود را به جایی که دولت برای منفعت خودش درست کرده است، نیاورده و دو دستی تحویل ندادهاند. این سخنان شگفت انگیز که بوی پوپولیسم آن از هزار فرسخی به مشام میرسد شهروندان عادی و ناوارد به مسائل پیچیده تجارت خارجی ایران را به این نتیجه میرساند که این دولت و این بانک مرکزی نهادهای کارآمد و دلسوزند و این صادرکنندگان رانت خوارند که چون ارز صادراتی خود را به بانک مرکزی تحویل ندادهاند دلار گران شده و کالاها گران شدهاند و آنها در سختی و تنگنای معیشتی قرار گرفتهاند.
این شلیک انحرافی توپ ارزی از سوی رئیس سیاسیکار بانک مرکزی در حالی انجام میشود که کارشناسان میدانند نهادهای دولتی- خصولتی که اتفاقا دولت در آنها سهم دارد و روسا و مدیران آنها با نظر دولت تعیین میشود سهم غالب در صادرات دارند و سهم صادرکنندگان خصوصی در بهترین شرایط کمتر از 10 میلیارد دلار صادرات در یک سال است.
بیان این ادعا از سوی رئیس بانک مرکزی در تلویزیون و غیبت معنادار وی از حضور در جمع مدیران بنگاههای خصوصی در اتاق نماد سیاسیکاری یک مدیری است که باید بداند از این رفتار چیزی عایدش نمی شود. درباره سایر داوریهای وی نیز خواهم نوشت.