بانک و صنعت، محمد مراد بیات - سردبیر ماهنامه بانکداری الکترونیک
حیات بشری پیوسته مشحون از برخورد دو دسته از افراد بوده است؛ محافظه کاران و تحول خواهان. محافظه کاران در صدد حفظ وضعیت موجودند تا آنچه را در پهنه گیتی کاشتهاند، همانگونه حفظ کنند. اینان هر نوع «تحولی» را کموبیش «تهدید» میپندارند و از پذیرش آن واهمه دارند. از سوی دیگر تحولخواهان حفظ شرایط موجود و روحیه محافظهکاری را جهنم خود ساختهای میدانند که پنجره امید برای هر تنفس جدید را میبندد تا مبادا هوا تازه شود. تحول خواهان در صددند تا با گشودن دریچه «نوآوری» مکانیسمی برای رسیدن از «وضعیت موجود» به «وضعیت مطلوب» طراحی کنند. اینان تغییر و تحول را «فرصت» میپندارند نه «تهدید» و به بیان شاعر معتقدند:
پرده را برداریم
بگذاریم که احساس هوایی بخورد
بگذاریم بلوغ زیر هر بوته که میخواهد بیتوته کند...
تحول خواهان عمدتاً دو دستهاند:
افراطیون هیجانزده که بیمهابا بر نسل محافظه کار یورش میبرند.
این دسته سرانجام کارشان به گسست نسلها، تنشهای اجتماعی وانقطاع صنعت و تکنولوژی میانجامد
ونمونههای بسیاری از آن در جامعه و تاریخ وجود دارد.
- نوگرایان اصیل که با تمسک به چارچوبهای اخلاقی بهتدریج بر بدنه سفت و مقاوم محافظهکاران فشار میآورند تا پرده ثبات و یکنواختی را بردارند،اما هیچ گاه پرده دری نمیکنند، چرا که خوب میدانند محافظهکاران امروز،تحولجویان دیروز بودهاند و این آسیاب به نوبت است
برای شناسایی محافظهکاران از تحول خواهان شاخصهای متعددی وجود دارد:
شاخص جمعیت شناختی: از بدو تاریخ تاکنون عمده محافظهکاران را سالخوردگان، پیران و کهنسالان تشکیل میدهند و عمده تحول خواهان را جوانان. به عنوان نمونه اگر امروز در جامعه هنری، فناوری، دانشگاهی و ... شاهد جوش و خروش متولدین دهه 60 یا 70 شمسی هستیم، این موضوعی طبیعی است، با این وجود باید نیک بنگریم که هرخروش تحول خواهانه به کدام دسته تعلق دارد، هیجان زدگان افراطی یا نوگرایان با تدبیر
- شاخص فکری و فرهنگی: شاخص جمعیتشناختی گرچه معیار کمی مناسبی برای تفکیک دو جریان محافظهکار و تحول خواه است، اما لزوماً هرجوانی تحول جو و هر پیری محافظه کار نیست. به تعبیر شهید مطهری چه بسا جوانانی که همچون پیران میاندیشند و چه بسا سالخوردگانی که اندیشهای جوان دارند.
به نظر میرسد سیر تحولات بویژه در هزاره سوم و عصر فناوری اطلاعات و ارتباطات به تقویت شاخص فکری و فرهنگی منجر شده است. گویا شتاب تحولات روزگار ما، محافظهکاری را در عصر فناوری ممنوع یا بسیار بدچهره ساخته است و یا میتوان گفت سرشت «فناوری» در ستیز با «محافظهکاری» است.
در سرمقاله شماره 75 همین نشریه اشاره کردم که در این عصر، گاه یک فرد ناچار است، بارها برعلیه اندیشهها و نگرشهای پیشین خود بشورد و به صراط نوگرایی بر مدار «هر دم از این باغ بری میرسد» ایمان بیاورد و چنین تحولی قطعاً با روحیه محافظهکاری منافات دارد.
بهعنوان نمونه فردی مانند بیل گیتس گرچه امروز جوان نیست، اما همچنان منشأ نوآوری و تحول است. او میداند که باید پیوسته بخواند، ببیند، بیندیشد و طرحی نو در اندازد و میگوید: هرساله 50 کتاب میخواند و دیگران را به این رمز پویایی و نوآوری رهنمون میشود تا با دانش گسترده و بینش عمیق به توسعه فناوری و نوآوری در این عرصه یاری رساند. چنین افرادی هیچگاه در پوسته محافظهکاری فرو نخواهند رفت و در هر سن و سالی همسو با تحول خواهان و حتی جلوتر از آنان گام برمی دارند.
مایلم به یک نمونه ملی از این دسته افراد که در پیرسالی همچنان رو به آینده گام برداشت، اشاره کنم. مرحوم آیتا... هاشمی رفسنجانی مصداق اکمل آن در روزگار ماست. صاحب این قلم، این قضاوت را صرفاً برمبنای شنیدهها نمیکند. توفیق آن را داشتهام که سالها از نزدیک و در جلسات حضوری و دور از رصد رسانهها، با او گفتوگو کنم، و دغدغههای خود را مطرح و از دامن دانش و تجربه گران سنگش بیاموزم. از او آموختم که حتی در دهه 70 و 80 عمر خود، میتوان نواندیش بود و همسو با تحولات پیش رفت. انصافاً مرحوم آیتا... هاشمی ثابت کرد که از برخی جوانترها که ادعاهای بزرگ و هیجانات افراطی داشتند، درک عمیقتر، پختهتر و به روزتری از مسائل دارد و به دلیل بهرهگیری از عقلانیت، نیک میدانست «رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود، رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته رود»
معلم روزگار من آقای هاشمی یک نمونه از مردانی است که بر روحیه محافظهکاری در عصر فناوری اطلاعات و ارتباطات مهر باطل زد و نوگرایانه تا 82 سالگی، اندیشهای جوان و رو به آینده داشت.
دریغم آمد به دلیل حقی که بر گردن صاحب این قلم دارد، یادی از وی نکنم و برای تکثیر چنین بزرگ مردانی از درگاه خدای بزرگ مسئلتی نداشته باشم.